دفترچه یادداشت

دفترچه یادداشت

ثواب یعنی چه!!؟

دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۳۳ ق.ظ

در حرم اباعبدالله هیچ جا مکتوبی از اذن دخول نصب نشده است.


دسته دسته سردار و امیر و مدیر و رییس در جریان سفر ما بودند. مجوز حاضر بود، ماشین کولردار هم آماده بود. قرار بود خیلی دیپلماتیک به عراق بیاییم... نشد... از اهواز رفتیم مهران... نصف شب بود. بعد از ده ساعت پیاده‏ روی تازه فهمیدم که برای زیارت اباعبدالله چگونه باید رفت...

به جای رییس و مدیر و آدم فرهنگی، با چند کشاورز ورامینی و یک پیرزن و پیرمرد خراسانی همراه بودم... پیرمرد هشتاد ساله بود. پابه ‏پای ما دوازده ساعت پیاده آمد تا مرز را رد کردیم. کشاورز بودند. الان فصل دروست. گفتم محصول چه می‏شود؟ گفت امام حسین را رها کنم به خاطر محصول؟ افتاد و سرش شکست. دیگر مطمئن بودیم که به مرز نمی‏رسد. محسن مؤمنی به‏ اش گفت حاجی شما ثوابت را برده‏ای... گفت ثواب یعنی چه... من باید حسین را ببنیم... امروز بعد نماز صبح در حرم دیدمشان. با گامهای کوتاه، تند تند قدم بر می‏داشتند... مثل دو تا کبوتر... نه مثل دو تا جوجه... از خدا خوستم مرا با آنها محشور کند.