عرب لغات زیادی دارد برای مفهوم آرزو... امل، رجا، و در همین گروهِ معنایی، طلب، موعوده، ولع... همهی اینها رسیدنیاند. اما رغبت چیزی است که حتا رسیدنی نیز نیست و افتتاح یادمان میدهد که نه رغبت را که فراتر از رغبت را به برکت حضرتِ صاحب طلب کنیم...
افتتاح مانندهی یک رفیق مینشیند کنارِ آدمی و حرفهای آدم را هجی میکند تا عقدهای بر لسانت نباشد... دلم برای این رفیق تنگ خواهد شد... عید فطر بر همهی آنهایی که دلخوشیهاشان کوچک است مبارک باشد... قهرمانیِ پرسپولیس، عفوِ گناهان، غرفهای در بهشت، آپارتمانی در تهران... باید یکبارِ دیگر افتتاح را خواند تا دلخوشیهای آدم بزرگ شود...
وقتی میخوانی که "شکر خداوندی را که مستکبران را ضایع میکند" (الحمدلله الذی یضع المستکبرین...) دیگر نگرانِ این نمیشوی که بیخِ گوشت { آمریکا چه غلطی می کند} و میفهمی که حق داری دلخوشیهای کوچکی داشته باشی، مثلِ تعویضِ بلبرینگِ کلاچ...
«طاقت ماندن در این سرای به سر شد
حوصله و صبر ز اندازه به در شد
هر چه زدم ناله و فغان چه ثمر شد
اشک و تب و تاب و ناله جمله هدر شد
هر چه زدم ناله و فغان چه ثمر شد
هیچ نیامد نوای دلبرِ غمخوار»