حضرت عباس علیه السلام
چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۹ ق.ظ
دیگرگونه شیری
1و ماهِ آسمانها را در زمین عباس مینامیدند...
2
“نفرینتان باد! دیگر از چه میهراسید؟ آیا او را دستی است در بدن که از ضربت شمشیرش میگریزید؟ چرا کار تمام نمیشود...”
کسانی به پاسخِ ابنِ سعد بر میآیند.
- در نگاهش چیزی هست، جراتکش. ما را جگری نیست تا به سمتش حمله بریم.
ابنِ سعد، نفرین را به آفرین بدل میکند و حوالتِ صلتی به حرمله بن کاهل که دو زانو نشسته است و نشانه میرود. کماندار هماره برای بهتر نشانه رفتن به هدف نزدیک میشود، اما اینبار پساپس عقب میرود.
- ابنِ سعد! حالا که نمیتوانم به نگاهش چشم بدوزم، چونان به تیرش بدوزم؟
3
العین بالعین... و این است قصاص چشمِ خونریزی که عمری از آن تیر محبت بر چشمِ دلِ بنیهاشم نشسته بود.

۹۵/۰۵/۲۰