دفترچه یادداشت

دفترچه یادداشت

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب اسلامی» ثبت شده است

چیزهایی هست مالِ انقلابِ اسلامی. این چیزها بس که در زمان جریان دارند، صاحب ندارند. این چیزها مؤلفه‌های تمدنِ جدیدِ ما هستند. جورِ دیگری هم می‌توان این‌چیزها را تعریف کرد. یک تعریفِ سلبی. این‌ چیزها تفاوتِ دو دوره‌اند. تفاوتِ دوره‌ی پیش از انقلابِ اسلامی و دوره‌ی پس از آن. و این‌ها، فرزندان معنوی خمینی‌اند؛ بماند که در این روزگار، گروهی حتی خمینی(ره) را هم به عنوان تفاوت پیش و پس از انقلاب نمی‌شناسند.

در سینما به گمانِ من حاتمی‌کیا جزوِ این تفاوت‌هاست. پیش‌تر هم در نقدی روی روبانِ قرمزش نوشته بودم: "این همه وزیر و وکیل که صبح تا شب از سینمای دینی و هنر دینی دم می‌زنند، باید بدانند که مدیونِ حاتمی‌کیا هستند. اگر نبود حاتمی‌کیا با یک مشت صحنه‌ی کلوزآپِ معنویت و دو سه تا الموت لصدام و فصولِ مستوفایی در رمبوبازی، هرگز نمی‌شد دم از این حرف‌ها زد. از این طرف حجاب و عرفانِ کشکی و از آن طرف رقص و لات‌بازی را که بگذارید کنار، حاتمی‌کیا مهم‌ترین تفاوتِ سینمای پیش از انقلاب و پس از آن است." رسولِ ملاقلی‌پور و کمالِ تبریزی هم فیلمِ جنگ ساخته‌اند. مجید مجیدی و میرکریمی هم فیلمِ دینی ساخته‌اند. اما ابراهیمِ حاتمی‌کیا صاحبِ "آن"ی است که روحِ کارش را گره می‌زند به انقلاب اسلامی.

در شعر و ادبیات، علیِ معلمِ دامغانی به همین دلیل ویژه است. شاعرِ جنگ و شاعرِ انقلاب کم نداشته‌ایم. اما معلم در شعر به زبان و سبکی دست پیدا کرد، که در عینِ کهنه‌گی و استواری بر شانه‌ی سنت، همه چیزش نو بود. معلم از قالبِ کهنه‌ی مثنوی و وزنِ بلند، چیزی را آفرید که پیش از او هرگز ندیده بود کسی. یک آفرینشِ اصیل و بومی و غیرِ ترجمه‌ای. آفرینشی که پوپری‌ها هیچ‌گاه تحویلش نخواهند گرفت و هایدگری‌ها هرگز فهمش نخواهند کرد!

صدق و کذبِ آن‌چه این‌جا می‌نویسم بیش از هر چیز به زمان احتیاج دارد، تا او که غربال دارد از پیِ کاروان بیاید و...

اما در هنرهای تجسمی (از نقاشی بگیر تا حجم و...) چاره‌ای نداریم مگر این که از حمید عجمی نام ببریم. حمید عجمی از خطِ کوفی و نستعلیق و ثلث و نسخ چنان چیزی ساخت که دیگر حتا به زمان نیز نیازی نداریم تا وی را به بزرگی یاد کنیم. فراموش نکنیم، عجمی نیز همان تفاوت است، این‌بار در عرصه‌ای دیگر. عجمی تفاوتِ هنرهای تجسمی پیش از انقلابِ اسلامی و بعد از آن است.

۱۵ آذر ۹۵ ، ۰۹:۳۸

جنگ قلعه ای و جنگ میدانی
در عالم جنگ‌ها را به دوگونه‌ی ساختاری افراز کرده‌اند. جنگ‌های قلعه‌ای و جنگ‌های میدانی. سیرِ تمدنیِ بشری نشان می‌دهد که جنگ‌آورانِ عالم آرام آرام از جنگ‌های قلعه‌ای به سمتِ جنگ‌های میدانی تغییرِ ساختارِ نظامی داده‌اند.

شکست قلعه‌نشین در یک جنگِ قلعه‌ای یعنی از دست دادنِ همه‌ی دارایی‌ها و مهتوک شدن همه‌ی حرمت‌ها. حال آن که شکست، در یک جنگِ میدانی دستِ بالا یعنی یک خسرانِ مادیِ قابلِ جبران.

آمریکا
همین نگاه است که امروز آمریکا را با صدایی گوش‌خراش در میانه‌ی کنسرتِ جهانی به تک‌خوانی وادار می‌کند. او را از قاره‌ای به قاره‌ی دیگر می‌کشاند و عراق و افغانستان را میدانی می‌سازد برای جنگ. ساده‌اندیشی است که نفت را تنها عاملِ حمله‌ به خاورمیانه بدانیم. آمریکا با این کار -انتقالِ میدانِ جنگ- هر سال هزاران یازدهِ سپتامبر را به جایی خارج از مرزهای جغرافیاییِ خود منتقل می‌کند. یعنی امنیتِ داخلیِ خود را در خارج تعریف می‌کند. و مهم‌تر این که تهدیداتِ امنیتی را به داخلِ افواجِ سربازانِ مزدور و حقوق‌بگیر می‌برد نه در میانِ اقشارِ مردمِ غیرنظامی. امنیتِ کسانی به خطر می‌افتد که اصالتا برای شغلی پرخطر مزد می‌گیرند. این یعنی یک نگاهِ میدانی و نه یک نگاهِ قلعه‌ای.


ایران
دشمنیِ ایران با ایالاتِ متحده، یک دشمنیِ عمیقا معنوی است. یعنی نگاهِ غیرِ انسانیِ موجود در سلطه‌ی جهانی، هیچ زمانی نمی‌تواند با نگاهی انسانی پیوند بخورد. ایران، از سال‌ها پیش با یک نگاهِ استراتژیک، در حین جنگِ عراق، به این حقیقت دست پیدا کرد که حرکت به سمتِ جنگِ میدانی تنها راهِ نجاتِ اوست. پس در حمایتِ غیرقابلِ انکارِ معنویِ ایران از مبارزانِ حزب‌الله جنوبِ لبنان، یک منفعتِ مادی نیز ملحوظ است. اگر ایالاتِ متحده نسبت به ایران تعرضی داشته باشد، میدان‌های دیگری در عالم، به آتش کشیده خواهند شد. قلعه‌ی صدام فتح شدنی است، اما میدانِ جمهوریِ اسلامی ایران، در خارج از مرزهای جغرافیایی گربه‌سانش گسترده شده است. یعنی مساله‌ی حمایت از فلسطین حتا با دیدِ منفعت‌گرایانه نیز قابلِ توجیه است.

و همین است که در نگاهِ مدیریتِ کلانِ ایران، عمقِ استراتژیکِ انقلابِ اسلامی را در نهضت‌های آزادی‌بخش تعریف می‌کنند. با این ویژه‌گی می‌توان امنیتِ داخلیِ کشور را تامین کرد.

*رضا امیر خانی*

۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۳۷